داستان
داستان

کاش میدونستی جهانم بی توالف نداره
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید من پوریا17سالمه واین وبلاگم موضوع خا30 نداره هرچی باشه میذارم واگروبلاگ خواستیدپیام بگذارید
آرشيو
مرداد 1392
تير 1392
نويسندگان
پوریا
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 18566
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رمان تک عشق11  <-PostCategory-> 

چشمامو باز کردم اي واي من خوابم برده بود امدم بلند شم که سرم محکم به جايي خورد چشمامو با درد باز کردم ما تو ماشين جلو خانه ي ما چي کار مي کرديم؟؟؟؟؟پرسشگرانه ميلادو نگاه کردم انگار خودش فهميد

ميلاد_بابا چپ چپ نگاهم نکن تو داشتي به حرف من گوش ميدادي يا چرت ميزدي؟تازه هرچي صدات کردم بيدار نشدي منم اوردمت در خانه تان...

_ممنون

ميلاد_تو تشکر هم بلدي؟؟؟؟؟؟؟ايول نميدونستم

_مرض

ميلاد_بيا اينم جاي تشکر کردنشه

_شب بخير

ميلاد_تو بازم خوابت مي بره؟؟؟

_مگه چه قدر خوابيدم

ميلاد_يه چيز ديگه

_واي اگه گذاشتي برم بگو

ميلاد_تو مامانتينا هيچي بهت نميگن؟

_نه کيانا و ترنم را ميشناسند به کيانا هم اعتماد کامل دارند براي همين چيزي بهم نميگن شب بخير

******** 

از زبون شراره

شهاب کيانا را انتخاب کرد اما خب خودش حاليش شد و منو انتخاب کرد خدايي کيانا هم تيکه خوشکليه و گذشتن ازش سخته منم توقع عاشق شدن از شهاب ندارم چون منم عاشقش نيستم 

تا همين جاشم خوب امدم اما خب مني که هميشه تو چشمم وقتي با کيانا باشم پايين تر حساب ميام 

اين چيزا چيه دارم ميگم خب کيانا دوستمه حسودي که نداره تازه کيارش نداي چشم ابي هم انتخاب نکرد....

ارام کنارش ايستادم نقشه را توضيح داد و منو به دم درِ خانه رساند

شهاب_شري

_ها

شهاب _ناراحتي؟

خودمو زدم به خريت

_براي چي؟

شهاب _براي امشب

_نه بيخي شهاب

شهاب _خواستم بگم پشيمونم از اول تو رو انتخاب نکردم

_بدرک

شهاب _شراره

_ها

شهاب _ها چيه بگو بله

_خو

شهاب _با ادب

_همينه که هست

شهاب_پس دلخوري حسابي

_پ نه پ

شهاب زد زير خنده

_چته

شهاب_ياد يه جوک افتادم

_بگو

شهاب_نميگم

_خب نگو

شهاب_خيلي قشنگه

_خب بگو

شهاب_شرط داره

_چي؟

شهاب_منو ببخش

_نچ

شهاب_شراره به خدا پشيمونم هيچ کسيو به شراره خودم ترجيح نميدم

_شراره خودت؟؟؟؟؟؟

شهاب_ببخش ديگه

_باشه

شهاب_خب حالا جکو ميگم شاد بشي يه بار يه شيخ يه عربو ميبينه که داره مياد به عربه ميگه تو عربي؟؟؟عربه فشار زيادي بهش مياد روي زمين ولو ميشه افرادي که کنار سيخ بودند مي پرسند دليلش چي بوده ميگه بدبخت از فشار زيادي که بتونه پ نه پ را تلفظ کنه اين طوري مي شه فکرشو بکن يه عرب بخواد بگه پ نه پ!!!!!!!!!

واي زدم زير خندم از خنده دل درد گرفتم و دلمو با دستامو گرفتم

_شهاب بميري با اين جک گفتنت

شهاب_دستم درد نکنه

_خود شيفته

شهاب_حالا بخشيدي؟

_باي

شهاب_بگو کاملا بخشيدي

_مهم نيست البته اگه دفعه اخرت باشه

شهاب_شک در صد

_چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شهاب_شک در صد يعن در اينکه حتي صفر درصد هم بگم شک دارم

_مرض

شهاب_شوخي کردم برو خانه 

_باي

شهاب_شراره

_ديگه

شهاب_از حرفا و نقشه ي امشب چيزي فهميدي؟

_نه

شهاب_ميدونستم فردا بعد از مدرسه ميام دنبالت برات همه را توضيح ميدم

_وظيفته

شهاب_رو که نيست به سنگ پا هم گفته تو برو من جات هستم

_با باي

_خداحافظ

 

 

چند ماموريت آسان ديگه هم انجام داديم و تمام شد و رسيديم به يک ماموريت سخت ماموريت ان چنان سخت بود که بايد همه ي ده نفر با هم ان را انجام ميداديم 

کمي تمرين کرديم و براي ماموريت حاضر شديم 

من تک تيرانداز شدم و با تير من ماموريت شروع شد 

طبق نقشه تا انجايي که ديد داشتم با تيراندازي شليک کردم و بعد از ان خودم هم به کمک بچه ها رفتم

ماموريت سختي بود اما با هر سختي که بود انجام شد 

تقريبا تمامي افراد را کشتيم که همان لحظه ديدم يکي از افراد زنده هست از تيپش معلوم بود رئيسه

اسلحه اش را به طرف کيارش گرفته امدم با اسلحه بهش شليک کنم که اسلحه ام تير تمام کرده بود 

وقت خبر دادن و اين چيزا نبود

دو راه داشتم يا من تير بخورم يا کيارش 

از دستش عصبي بودم اما خب بازم دوسش داشتم با تمام بي توجهي هاش تنها عشقم بود عشق اول و اخر

خودمو جلوي کيارش انداختم و مَرده شليک کرد

درد بدي را توي قفسه ي سينم حس کردم و فقط فهميدم کيارش مَرده را زد و منو در اغوش گرفت.............

***** 

از زبون ترنم

امروز ماموريت سختي داشتيم با وجود اينکه خيلي تمرين کرده بوديم اما نميدونم چرا از صبح دلشوره ي عجيبي گرفته بودم اخه مگه ماموريت چه قدر دلهره داره؟؟؟؟خب خدايي خيلي اصلا چي دارم ميگم ديونه بودم ديونه تر هم شدم

_کيا من دلشوره دارم

کيانا_نترس بادمجون بم افت نداره هرچند ما ها شانس نداريم اگه قراره اتفاقي هم بيفته نميميريم که شَل و پل ميشيم مي افتيم گوشه خانه

طرلان_حرف هاي نااميد کننده قبل از ماموريت نزنيد

شراره_طرلانم يه حرف درست تو زندگيش زد

طرلان_تو هم يه طرف داري درست توي زندگيت کردي

_بسه ديگه بريم سرِ ماموريت

کيانا تک تيراندازي کرد و بعد هم به ما پيوست

بر خلاف دلشورَم ماموريت خيلي خوب اجرا شد و همه را کُشتيم در همين موقع صداي شليکي به همراه جيغ دختري امد 

صدا از سمت کيارش بود سريع به سمتش دويدم 

کيانا غرق در خون در بغل کيارش بود

_کيــــــانــــــــا عزيزم پاشو چشماتو باز کن

همون جا روي زمين نشستم و زار زدم

طرلان هم صداي گلوله را شنيده بود و امد با ديدن کيانا همون جا زانو زد و شروع به گريه کرد کيانا براي من و طرلان يه دوست عادي نبود...خواهر بود رفيق بود..دخترعمو بود گاهي مادر بود...پايه بود...رازدار بود...کلا همه کس ما بود

چيزي طول نکشيد که شراره هم امد اون مثل ما صميمي نبود اما خب بازم يه دوست بود اونم اشکش جاري شد 

حتي ندا هم که حال کيانا و ما ها را ديد زد زير گريه

کيارش که حال خرابه ما ها را ديد به پسرا گفت ما ها را به باغ برگردانند 

_من نميرم

کيارش _بايد بري بايد عملش کنم شما ها باشيد نميتونم مي فهميد؟؟؟؟؟بايد بريد بعد از عملش برگرديد منم اينجا نميتونم عملش کنم 

هم چنان داد زد که بي چون و چرا به حرفش گوش کرديم به ويلايي همون نزديکي رفتند و ما ها هم که ارام تر شديم به همان ويلايي که کيانا بود رفتيم

اطرافمان بيمارستان نبود و کيارش خودش بايد عمل کيانا را انجام ميداد خودش تنها در اتاقي از ويلا بود و کسي را راه نمي داد

چند ساعت گذشت اما کيارش هم چنان در اتاق بود و ما پشت در چشم انتظار

نه خبري از کيا ميشد نه چيزي 

اشک همچنان از چشمانم بيرون مي چکيد و طول ويلا را قدم ميزدم 

واي اگه کيانا يه چيزيش بشه........

طرلان_ترنم پس چرا کيارش بيرون نيامد؟؟؟؟نکنه کيانا

_هيس...هيچي نگو معلومه که کيانا خوب ميشه

در اتاق باز شد کيارش بيرون امد قيافه اش اشفته بود

ناخوداگاه همان جا زانو زدم و زار زدم

حال طرلان هم بهتر از من نبود شراره هم با قرص خوابيده بود

کيارش_زنده هست امکانت کمه گلوله چند ميلي متري قلبش خورده نبايد تکاني بخوره براي همين نميشه بردش بيمارستان بايد دعا کنيم به هوش بياد فقط بايد به هوش بياد پشش نريد نبايد هواي اتاقش خفه باشه خودم تمامِ وقت مراقبشم

کيارش لباسشو عوض کرد دو قرص ارام بخش به منو طرلان داد

کيارش_بخوابيد حالا حالا ها به هوش نمياد اگه به هوش بيادم خبرتون ميکنم

قرص را خوردم نيم ساعتي گذشت چشمام گرم شد و خوابيدم

**** 

درست يک ماه از تون ماجرا ميگذره هنوز کيانا به هوش نيامده ما به اجبار کيارش مدرسه ميريم تمام هواسم به گوشيمه تا کيارش خبر خوب شدن کيانا را بده اما هر روز نااميد تر ميشيم

شراره_تري به نظرت کيا خوب ميشه؟

_اره معلومه

شراره_خداکنه

طرلان_اگه اتفاقي براش بيفته من قيد گروه را ميزنم ترنم بدون کيانا ما چي کار کنيم ميدوني چه قدر بهش عادت کردم؟؟؟اين يک ماه دويست بار از روي عادت هميشگي بهش اس دادم و زنگيدم و بعدش يادم افتاده رو تخت بيمارستانه

گوشيم زنگ خورد کيارش بود

_الو چي شده؟

کيارش_سريع بياييد اينجا

_کيارش حالش خوبه؟؟چيزيش شده

کيارش_سريع بياييد 

اشکم سرازير شد نکنه اتفاقي افتاده سريع تا زنگ مدرسه خورد به سمت ماشينم هجوم برديم و رفتيماما مگه ميرسيديم گوشي ارمان را هم گرفتم در دسترس نبود شهاب و ميلاد هم بي خبر بودند

 

----------------

 

چشمامو باز کردم چشمام تو يه جفت چشم ابي گره خورد...زبانم بند امد...قفسه سينم سوزش عجيبي داشت چه اتفاقي افتاده من چرا پيش اميدم؟؟؟؟؟

اميد_کيانا خوبي؟؟؟؟؟بالاخره چشماتو باز کردي؟

ان چنان بلند داد زد که فکر کنم تمام خانه هاي اطراف هم فهميدند من به هوش اومدم 

_اميد من چرا اينجام جريان چيه؟تو کِي برگشتي؟منو بخشيدي؟؟؟؟؟؟؟

اميد مثل شوکه شده ها بود چيزي نمي گفت 

پسري سرشو از در داخل کرد_کيارش با اين داد زدنت که من ترسيدم چه برسه به کيانا

ارمان بود همه چيز يادم امد ناخوداگاه گفتم کيارش تو خوبي؟

ارمان_بله....چرا خوب نباشه؟؟؟؟اخه دختر خنگ اگه نيم ميلي متر نه حالا ديگه زيادي چاخانه اگه چند ميلي متر گلوله اين طرف تر بود الان گوشه قبرستون بودي و داشتيم حلواتو ميخورديم

کيارش_خفه شو..

ارمان_کيانا عاشقشي؟

_عاشق کي؟

ارمان_عاشق کيارش ديگه اخه معمولا هميشه فقط عاشقا جونشونو براي عشقشون ميدن

پوزخندي زدم

_خودت فهميدي چي گفتي؟معمولا هميشه فقط!!!!!!

کيارش_گمشو بيرون چرند نگو

ارمان_تازه پيدا شدم

کيارش گوشيشو برداشت و شماره اي گرفت و کمي با کسي حرفيد

ارمان_خدايي عاشقي خواهري؟خب حقم داري چشم عينه وزغ ابي..هيکل اين خر قوي

_چرا خر؟

ارمان_چون خر بار مي بره قويه ديگه

_چه تشبيهي

خنديدم و خواستم بلند شم که قلبم تير کشيد اخي گفتم و کيار به سمتم دويد و ارام خواباندم و ارمان هم بيرون رفت

کيارش_نبايد تکون بخوري

_چرا؟؟؟؟

کيارش_تيره که يادت نرفته

_واي نه....بايد خونه نشين بشم

کيارش_همين که زنده اي شانسه ديگه 

_خونه نشين شدن با مُردن از نظر من فرقي نداره يه بار اين حسُ تجربه کردم ديگه نميخوام تازه مگه چه قدر ديگه از مدرسم مونده؟!!!!

کيارش_پيشي؟

_اره

کيارش_همه چيزت بزرگ شده جز عقلت

_ممنون از تعريفت

کيارش_من هميشه راستشو ميگم کيانا چرا اين کارو کردي؟

_جاي تشکرته؟

کيارش_مي مُردم هم بهتر از اين بود که تو بخواي نجاتم بدي

ياد زخمم افتادم 

_اينجا که بيمارستان و پزشک نبود پس کي منو عمل کرده و گلوله را در اورده؟

کيارش_چند ميلي متري قلبت بود چون حساس بود و دکتر هم نبود خودم

_تو منو؟؟؟؟؟؟؟؟نه اميد داري شوخي ميکني؟

_نه درضمن به من بگو کيارش

_اميد رواني چرا؟

_کيانا چرا اينجوري ميکني؟با چشمات دلمو زيرو رو ميکني و با زبونت و دلمو مي سوزوني؟چيو ميخواي ثابت کني؟اره من بدبختانه هنوزم عاشقتم 

_اميد

_حيف عشق من که لياقتشو نداري حيف عشقم که يک طرفه هست

_کي گفته؟

_کيانا گريه ميکني؟؟؟؟؟؟؟گريه نکن نميتونم گريتو ببينم

_اميد من....من دوسِت دارم

_بازم ميخواي بازيم بدي؟

_نه اميد به جون بابام عاشقتم

_کيانا يه بار ديگه بگو اخه به گوشام شک دارم

_اميد کيارش پسر چشم ابي من ديونتم

_ما بيشتر

ترنم_کيارش...کيانا خوبه؟

با ديدنم گريه اش گرفت

_چته؟؟؟؟؟؟

طرلان_کيا حالت خوبه؟

_اره ناراحتيد که خوبم؟

ترنم_ناراحت؟؟؟؟؟؟؟

_اره خب داريد گريه ميکنيد وگرنه من که يه گلوله ساده خورده بودم

ترنم_ادم براي يه گلوله ي ساده يک ماه بيهوش ميشه؟

_من يک ماه بيهوش بودم؟

شراره_اره

**** رابطم با کيارش دوباره خوب شد حتي صميمي تر از گذشته از اين نزديکي ترنم و طرلان خيلي خوشحال بودند و شراره هم گله ميکرد که چرا از اول بهش نگفتيم کمي قفسه سينم درد ميکرد و کيارش استراحت کامل و درس....اين جوري درسمم که عقب افتاده بودمو رسيدم حدود يک ماه ديگه کنکور داشتم و بعد مدرسه تمام


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 8:55 توسط پوریا |
مطالب پيشين
» فیلم مبتذل موبایلی از یک دختر که پسری را تکان داد +
» جزای عشق/قسمت اخر
» جزای عشق10
» جزای عشق9
» جزای عشق8
» جزای عشق7
» رمان تک عشق/قسمت اخر
» رمان تک عشق20
» رمان تک عشق19
» رمان تک عشق18
» رمان تک عشق17
» رمان تک عشق16
» رمان تک عشق15
» رمان تک عشق14
» رمان تک عشق13
» رمان تک عشق12
» رمان تک عشق11
» رمان تک عشق10
» رمان تک عشق9
» رمان تک عشق8





پيوندها


جی پی اس موتور جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اس ام اس داستان و آدرس eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com