چشمامو باز کردم اي واي من خوابم برده بود امدم بلند شم که سرم محکم به جايي خورد چشمامو با درد باز کردم ما تو ماشين جلو خانه ي ما چي کار مي کرديم؟؟؟؟؟پرسشگرانه ميلادو نگاه کردم انگار خودش فهميد
ميلاد_بابا چپ چپ نگاهم نکن تو داشتي به حرف من گوش ميدادي يا چرت ميزدي؟تازه هرچي صدات کردم بيدار نشدي منم اوردمت در خانه تان...
_ممنون
ميلاد_تو تشکر هم بلدي؟؟؟؟؟؟؟ايول نميدونستم
_مرض
ميلاد_بيا اينم جاي تشکر کردنشه
_شب بخير
ميلاد_تو بازم خوابت مي بره؟؟؟
_مگه چه قدر خوابيدم
ميلاد_يه چيز ديگه
_واي اگه گذاشتي برم بگو
ميلاد_تو مامانتينا هيچي بهت نميگن؟
_نه کيانا و ترنم را ميشناسند به کيانا هم اعتماد کامل دارند براي همين چيزي بهم نميگن شب بخير
********
از زبون شراره
شهاب کيانا را انتخاب کرد اما خب خودش حاليش شد و منو انتخاب کرد خدايي کيانا هم تيکه خوشکليه و گذشتن ازش سخته منم توقع عاشق شدن از شهاب ندارم چون منم عاشقش نيستم
تا همين جاشم خوب امدم اما خب مني که هميشه تو چشمم وقتي با کيانا باشم پايين تر حساب ميام
اين چيزا چيه دارم ميگم خب کيانا دوستمه حسودي که نداره تازه کيارش نداي چشم ابي هم انتخاب نکرد....
ارام کنارش ايستادم نقشه را توضيح داد و منو به دم درِ خانه رساند
شهاب_شري
_ها
شهاب _ناراحتي؟
خودمو زدم به خريت
_براي چي؟
شهاب _براي امشب
_نه بيخي شهاب
شهاب _خواستم بگم پشيمونم از اول تو رو انتخاب نکردم
_بدرک
شهاب _شراره
_ها
شهاب _ها چيه بگو بله
_خو
شهاب _با ادب
_همينه که هست
شهاب_پس دلخوري حسابي
_پ نه پ
شهاب زد زير خنده
_چته
شهاب_ياد يه جوک افتادم
_بگو
شهاب_نميگم
_خب نگو
شهاب_خيلي قشنگه
_خب بگو
شهاب_شرط داره
_چي؟
شهاب_منو ببخش
_نچ
شهاب_شراره به خدا پشيمونم هيچ کسيو به شراره خودم ترجيح نميدم
_شراره خودت؟؟؟؟؟؟
شهاب_ببخش ديگه
_باشه
شهاب_خب حالا جکو ميگم شاد بشي يه بار يه شيخ يه عربو ميبينه که داره مياد به عربه ميگه تو عربي؟؟؟عربه فشار زيادي بهش مياد روي زمين ولو ميشه افرادي که کنار سيخ بودند مي پرسند دليلش چي بوده ميگه بدبخت از فشار زيادي که بتونه پ نه پ را تلفظ کنه اين طوري مي شه فکرشو بکن يه عرب بخواد بگه پ نه پ!!!!!!!!!
واي زدم زير خندم از خنده دل درد گرفتم و دلمو با دستامو گرفتم
_شهاب بميري با اين جک گفتنت
شهاب_دستم درد نکنه
_خود شيفته
شهاب_حالا بخشيدي؟
_باي
شهاب_بگو کاملا بخشيدي
_مهم نيست البته اگه دفعه اخرت باشه
شهاب_شک در صد
_چي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شهاب_شک در صد يعن در اينکه حتي صفر درصد هم بگم شک دارم
_مرض
شهاب_شوخي کردم برو خانه
_باي
شهاب_شراره
_ديگه
شهاب_از حرفا و نقشه ي امشب چيزي فهميدي؟
_نه
شهاب_ميدونستم فردا بعد از مدرسه ميام دنبالت برات همه را توضيح ميدم
_وظيفته
شهاب_رو که نيست به سنگ پا هم گفته تو برو من جات هستم
_با باي
_خداحافظ
چند ماموريت آسان ديگه هم انجام داديم و تمام شد و رسيديم به يک ماموريت سخت ماموريت ان چنان سخت بود که بايد همه ي ده نفر با هم ان را انجام ميداديم
کمي تمرين کرديم و براي ماموريت حاضر شديم
من تک تيرانداز شدم و با تير من ماموريت شروع شد
طبق نقشه تا انجايي که ديد داشتم با تيراندازي شليک کردم و بعد از ان خودم هم به کمک بچه ها رفتم
ماموريت سختي بود اما با هر سختي که بود انجام شد
تقريبا تمامي افراد را کشتيم که همان لحظه ديدم يکي از افراد زنده هست از تيپش معلوم بود رئيسه
اسلحه اش را به طرف کيارش گرفته امدم با اسلحه بهش شليک کنم که اسلحه ام تير تمام کرده بود
وقت خبر دادن و اين چيزا نبود
دو راه داشتم يا من تير بخورم يا کيارش
از دستش عصبي بودم اما خب بازم دوسش داشتم با تمام بي توجهي هاش تنها عشقم بود عشق اول و اخر
خودمو جلوي کيارش انداختم و مَرده شليک کرد
درد بدي را توي قفسه ي سينم حس کردم و فقط فهميدم کيارش مَرده را زد و منو در اغوش گرفت.............
*****
از زبون ترنم
امروز ماموريت سختي داشتيم با وجود اينکه خيلي تمرين کرده بوديم اما نميدونم چرا از صبح دلشوره ي عجيبي گرفته بودم اخه مگه ماموريت چه قدر دلهره داره؟؟؟؟خب خدايي خيلي اصلا چي دارم ميگم ديونه بودم ديونه تر هم شدم
_کيا من دلشوره دارم
کيانا_نترس بادمجون بم افت نداره هرچند ما ها شانس نداريم اگه قراره اتفاقي هم بيفته نميميريم که شَل و پل ميشيم مي افتيم گوشه خانه
طرلان_حرف هاي نااميد کننده قبل از ماموريت نزنيد
شراره_طرلانم يه حرف درست تو زندگيش زد
طرلان_تو هم يه طرف داري درست توي زندگيت کردي
_بسه ديگه بريم سرِ ماموريت
کيانا تک تيراندازي کرد و بعد هم به ما پيوست
بر خلاف دلشورَم ماموريت خيلي خوب اجرا شد و همه را کُشتيم در همين موقع صداي شليکي به همراه جيغ دختري امد
صدا از سمت کيارش بود سريع به سمتش دويدم
کيانا غرق در خون در بغل کيارش بود
_کيــــــانــــــــا عزيزم پاشو چشماتو باز کن
همون جا روي زمين نشستم و زار زدم
طرلان هم صداي گلوله را شنيده بود و امد با ديدن کيانا همون جا زانو زد و شروع به گريه کرد کيانا براي من و طرلان يه دوست عادي نبود...خواهر بود رفيق بود..دخترعمو بود گاهي مادر بود...پايه بود...رازدار بود...کلا همه کس ما بود
چيزي طول نکشيد که شراره هم امد اون مثل ما صميمي نبود اما خب بازم يه دوست بود اونم اشکش جاري شد
حتي ندا هم که حال کيانا و ما ها را ديد زد زير گريه
کيارش که حال خرابه ما ها را ديد به پسرا گفت ما ها را به باغ برگردانند
_من نميرم
کيارش _بايد بري بايد عملش کنم شما ها باشيد نميتونم مي فهميد؟؟؟؟؟بايد بريد بعد از عملش برگرديد منم اينجا نميتونم عملش کنم
هم چنان داد زد که بي چون و چرا به حرفش گوش کرديم به ويلايي همون نزديکي رفتند و ما ها هم که ارام تر شديم به همان ويلايي که کيانا بود رفتيم
اطرافمان بيمارستان نبود و کيارش خودش بايد عمل کيانا را انجام ميداد خودش تنها در اتاقي از ويلا بود و کسي را راه نمي داد
چند ساعت گذشت اما کيارش هم چنان در اتاق بود و ما پشت در چشم انتظار
نه خبري از کيا ميشد نه چيزي
اشک همچنان از چشمانم بيرون مي چکيد و طول ويلا را قدم ميزدم
واي اگه کيانا يه چيزيش بشه........
طرلان_ترنم پس چرا کيارش بيرون نيامد؟؟؟؟نکنه کيانا
_هيس...هيچي نگو معلومه که کيانا خوب ميشه
در اتاق باز شد کيارش بيرون امد قيافه اش اشفته بود
ناخوداگاه همان جا زانو زدم و زار زدم
حال طرلان هم بهتر از من نبود شراره هم با قرص خوابيده بود
کيارش_زنده هست امکانت کمه گلوله چند ميلي متري قلبش خورده نبايد تکاني بخوره براي همين نميشه بردش بيمارستان بايد دعا کنيم به هوش بياد فقط بايد به هوش بياد پشش نريد نبايد هواي اتاقش خفه باشه خودم تمامِ وقت مراقبشم
کيارش لباسشو عوض کرد دو قرص ارام بخش به منو طرلان داد
کيارش_بخوابيد حالا حالا ها به هوش نمياد اگه به هوش بيادم خبرتون ميکنم
قرص را خوردم نيم ساعتي گذشت چشمام گرم شد و خوابيدم
****
درست يک ماه از تون ماجرا ميگذره هنوز کيانا به هوش نيامده ما به اجبار کيارش مدرسه ميريم تمام هواسم به گوشيمه تا کيارش خبر خوب شدن کيانا را بده اما هر روز نااميد تر ميشيم
شراره_تري به نظرت کيا خوب ميشه؟
_اره معلومه
شراره_خداکنه
طرلان_اگه اتفاقي براش بيفته من قيد گروه را ميزنم ترنم بدون کيانا ما چي کار کنيم ميدوني چه قدر بهش عادت کردم؟؟؟اين يک ماه دويست بار از روي عادت هميشگي بهش اس دادم و زنگيدم و بعدش يادم افتاده رو تخت بيمارستانه
گوشيم زنگ خورد کيارش بود
_الو چي شده؟
کيارش_سريع بياييد اينجا
_کيارش حالش خوبه؟؟چيزيش شده
کيارش_سريع بياييد
اشکم سرازير شد نکنه اتفاقي افتاده سريع تا زنگ مدرسه خورد به سمت ماشينم هجوم برديم و رفتيماما مگه ميرسيديم گوشي ارمان را هم گرفتم در دسترس نبود شهاب و ميلاد هم بي خبر بودند
----------------
چشمامو باز کردم چشمام تو يه جفت چشم ابي گره خورد...زبانم بند امد...قفسه سينم سوزش عجيبي داشت چه اتفاقي افتاده من چرا پيش اميدم؟؟؟؟؟
اميد_کيانا خوبي؟؟؟؟؟بالاخره چشماتو باز کردي؟
ان چنان بلند داد زد که فکر کنم تمام خانه هاي اطراف هم فهميدند من به هوش اومدم
_اميد من چرا اينجام جريان چيه؟تو کِي برگشتي؟منو بخشيدي؟؟؟؟؟؟؟
اميد مثل شوکه شده ها بود چيزي نمي گفت
پسري سرشو از در داخل کرد_کيارش با اين داد زدنت که من ترسيدم چه برسه به کيانا
ارمان بود همه چيز يادم امد ناخوداگاه گفتم کيارش تو خوبي؟
ارمان_بله....چرا خوب نباشه؟؟؟؟اخه دختر خنگ اگه نيم ميلي متر نه حالا ديگه زيادي چاخانه اگه چند ميلي متر گلوله اين طرف تر بود الان گوشه قبرستون بودي و داشتيم حلواتو ميخورديم
کيارش_خفه شو..
ارمان_کيانا عاشقشي؟
_عاشق کي؟
ارمان_عاشق کيارش ديگه اخه معمولا هميشه فقط عاشقا جونشونو براي عشقشون ميدن
پوزخندي زدم
_خودت فهميدي چي گفتي؟معمولا هميشه فقط!!!!!!
کيارش_گمشو بيرون چرند نگو
ارمان_تازه پيدا شدم
کيارش گوشيشو برداشت و شماره اي گرفت و کمي با کسي حرفيد
ارمان_خدايي عاشقي خواهري؟خب حقم داري چشم عينه وزغ ابي..هيکل اين خر قوي
_چرا خر؟
ارمان_چون خر بار مي بره قويه ديگه
_چه تشبيهي
خنديدم و خواستم بلند شم که قلبم تير کشيد اخي گفتم و کيار به سمتم دويد و ارام خواباندم و ارمان هم بيرون رفت
کيارش_نبايد تکون بخوري
_چرا؟؟؟؟
کيارش_تيره که يادت نرفته
_واي نه....بايد خونه نشين بشم
کيارش_همين که زنده اي شانسه ديگه
_خونه نشين شدن با مُردن از نظر من فرقي نداره يه بار اين حسُ تجربه کردم ديگه نميخوام تازه مگه چه قدر ديگه از مدرسم مونده؟!!!!
کيارش_پيشي؟
_اره
کيارش_همه چيزت بزرگ شده جز عقلت
_ممنون از تعريفت
کيارش_من هميشه راستشو ميگم کيانا چرا اين کارو کردي؟
_جاي تشکرته؟
کيارش_مي مُردم هم بهتر از اين بود که تو بخواي نجاتم بدي
ياد زخمم افتادم
_اينجا که بيمارستان و پزشک نبود پس کي منو عمل کرده و گلوله را در اورده؟
کيارش_چند ميلي متري قلبت بود چون حساس بود و دکتر هم نبود خودم
_تو منو؟؟؟؟؟؟؟؟نه اميد داري شوخي ميکني؟
_نه درضمن به من بگو کيارش
_اميد رواني چرا؟
_کيانا چرا اينجوري ميکني؟با چشمات دلمو زيرو رو ميکني و با زبونت و دلمو مي سوزوني؟چيو ميخواي ثابت کني؟اره من بدبختانه هنوزم عاشقتم
_اميد
_حيف عشق من که لياقتشو نداري حيف عشقم که يک طرفه هست
_کي گفته؟
_کيانا گريه ميکني؟؟؟؟؟؟؟گريه نکن نميتونم گريتو ببينم
_اميد من....من دوسِت دارم
_بازم ميخواي بازيم بدي؟
_نه اميد به جون بابام عاشقتم
_کيانا يه بار ديگه بگو اخه به گوشام شک دارم
_اميد کيارش پسر چشم ابي من ديونتم
_ما بيشتر
ترنم_کيارش...کيانا خوبه؟
با ديدنم گريه اش گرفت
_چته؟؟؟؟؟؟
طرلان_کيا حالت خوبه؟
_اره ناراحتيد که خوبم؟
ترنم_ناراحت؟؟؟؟؟؟؟
_اره خب داريد گريه ميکنيد وگرنه من که يه گلوله ساده خورده بودم
ترنم_ادم براي يه گلوله ي ساده يک ماه بيهوش ميشه؟
_من يک ماه بيهوش بودم؟
شراره_اره
**** رابطم با کيارش دوباره خوب شد حتي صميمي تر از گذشته از اين نزديکي ترنم و طرلان خيلي خوشحال بودند و شراره هم گله ميکرد که چرا از اول بهش نگفتيم کمي قفسه سينم درد ميکرد و کيارش استراحت کامل و درس....اين جوري درسمم که عقب افتاده بودمو رسيدم حدود يک ماه ديگه کنکور داشتم و بعد مدرسه تمام
نظرات شما عزیزان: